بی شک اگر کنون قصدی بر نگاشتن داشتم مصحف را سپید رها می کردم

حاصل فکرم یک کویر است

خنک آنکه از فکر بگذشت

اگر مقصد پرواز است، قفس ویران به !

 توضیح باشگاه تشکیلات: زمانی زکریای رازی کتابی نوشت با عنوان «من لایحضره الطبیب» و هدفش کتابی خود آموز طبی بود برای کسانی که طبیبی در دسترس ندارند. بعدها این مرحوم شیخ صدوق بود که کتاب «من لایحضره الفقیه» را به نگاره درآورد برای استفاده ی آنانکه فقیهی در دسترسشان نیست. نامی بهتر از «من لایحضره الدبیر» برای جزوه آقای پیکانپور پیدا نکردم. سالیان است که به قدیمی ها و نخبگان تشکیلاتی دفتر دسترسی نداریم. بماند برای آنانکه میخواهند روزی از قدیمی های دفتر شوند.

 و اما…

خوب! بدون مقدمه می رویم بر سر اصل موضوع؛ برای داغون کردن یک مجموعه می توانید در آن رخنه کنید و دو سه تا از اصول ذیل را منهدم کنید. در این صورت از کله شدن مجموعه مطمئن باشید.

مجموعه نباید به صورت فرد گرا عمل کند. در غیر این صورت اگر فردی توانست در مجموعه در بین بعضی افراد خاص جایگاه پیدا کند، امور بر وفق خواسته ی او خواهد شد و اگر نتوانست، به رسمیت شناخته نمی شود و محلی از اعراب برای اظهار نظر نخواهد داشت.

مسئول نباید به گونه ای مدیریت کند که فقط و فقط خود و نظر خود را در مسائل کافی بداند آفت این روند تقویت ابراز نظر و اخذ تصمیم بدون مشورت با سایرین و بدون ارجاع مطالب به جایگاه های اصلی آن برای تصمیم گیری خواهد بود و به نوعی روحیه دیکتاتوری را تقویت می کند (اون وقته که یکدفعه می بینید شما هم ادعای قانون گرایی می کنید ولی خودتون شدید یه قانون شکن بزرگ)، هرچند کار کردن بر طبق ضوابط و دخیل کردن سایرین در اخذ تصمیم مشکل است ولی حداقل چیزی که از آن حاصل می شود شرح صدر برای مسئول است که سنگ بنای حرکت تشکیلاتی و رشد انسان است.

مسئول بالاتر در تشکل باید به شدت در اخذ و اعمال تصمیمات دقت کنند، چرا که گاهی بی دقتی در این حوزه، باعث نادیده گرفتن نظرات افراد زیر مجموعه خود و در واقع نیروسوزی می شود. نیرو به این احساس می رسد که به رسمیت شناخته نشده، جایگاهش در نظر گرفته نشده، در تصمیم گیری ها دخالت داده نشده، نظرش برای مسئول مهم نبوده و …. مهم است که مسئول حتی الامکان نظر زیر مجموعه اش را بگیرد و آنها را در جریان علل و ریشه های اخذ تصمیمات گذاشته و موقعیت ها را برایشان شرح دهد.

سعی کنید کار سپرده شده به شما را در زمان مقرر به انجام برسانید یا مسئولیت را نپذیرید! مراقب باشید که به آفت توجیه گری برای کم کاری های مختلف و مشکلات و ناکامی ها دچار نشوید!

عذر و توجیه های هم شورایی یا زیر مجموعه تان را بپذیرید (هرچند کم کاری صورت گرفته، ولی همین که متوجه شدید که دنبال توجیه مطلب است، بپذیرید، چرا که نشان دهنده آن است دنبال راه گریز است و متوجه نقص موجود یا کم کاری خود شده است!). اگر در سوال از او یا توبیخ او (در رفتار اولیه و نه هدفمند) نتوانست توجیه بیاورد اجازه ندهید که شرمنده شود و قبل از قطع مسیر برگشت، برایش توجیه بتراشید و عذر پیش پایش بگذارید، حتی الامکان اجازه ندهید که افراد مجموعه این گونه هزینه شوند! چتر وجود شما بایستی بسیار گسترده باشد.

وجود شما باید به مثابه ی چتری باشد که دیگران در ذیل آن جمع شوند، نه اینکه مثل ستونی صلب و ارتجاعی باشید که هرکس به شما برخورد کرد، از اطرافتان پراکنده شود و این نظر شما باشد که مستحکم پابرجا باشد. به نظر من مهم ترین فاکتور برای کمال و رشد یک فرد در تشکل همین است که بیاموزد چگونه از خود و نظراتش در برابر دیگران بگذرد، نظرات جمع و حتی فرد دیگر را بر خود مقدم بداند و در صورتی که نظر جمع بر چیزی غیر از نظر او تعلق گرفت، همانگونه برای انجام آن فعالیت تلاش و جهد کند که اگر قرار بود نظر او محور باشد تلاش می کرد(البته لاف و ادعا در رعایت این پارامتر زیاد است اما نهادینه شدن آن در وجود آدم شکستن شاخ غول است!)

زیر مجموعه ی خود را حتی الامکان در جریان رخدادهایی که حادث می شود قرار دهید، و سعی کنید که حداقل اعضای اصلی مجموعه در جریان کارهایی که به اسم تشکل انجام می شود قرار بگیرند. به اندازه ی ارزشی که شما برای مجموعه تان قائل می شوید، سطح ارزش اعضا در دید مخاطبان بالا می رود.

اصل سیالیت تشکل را همیشه در نظر داشته باشید، حسن تشکل به جاری بودن آن است. زلال تر از آب که نمی شوید! آب هم اگر یک جا بماند می گندد!

لطفا وقتی در تجربه ی تشکیلاتی به اوج رسیدید، اگر دیدید مجموعه توانایی آن را دارد که به مسیر خود ادامه دهد ولو با بروز کمی مشکلات و چالش ها، از جایگاه خود کناره گیری کنید و میدان را به دست نیروهای تازه نفس بسپارید، و به عنوان یک ناظر و یک مشاور همراه، در مراحل مختلف آنها را یاری کنید. ارزشی که برای یک مجموعه پویا با ساخته شدن نیروهای کارآمد به صورت مداوم حاصل می شود به مراتب از انجام صدها کار پخته که توسط چند نیروی محدود خاص انجام شود بهتر است. همیشه در نظر داشته باشید که برنامه های قبل و بعدتان از لحاظ نیرویی تفاوت کرده باشد و نیروهای جدید را وارد کنید ولو یک نفر، و به صورت مستمر رشد این نیروها را در برنامه ها ارزیابی کنید، یکی از اعضا قدیمی ما ایده ی قشنگی داشت که خیلی قابل تامل بود و بسیار قابل استفاده برای ما و آن اینکه شما حتی می توانید یک برنامه عظیم دانشگاهی را با موضوعی خاص صرفا برای رشد یک یا دو نیروی خاص تان ترتیب دهید!!!

اجازه خطاکردن به زیر مجموعه تان در انجام فعالیت ها را بدهید و بگذارید آنها مسئولیت اموری را به عهده گیرند که در آن رشد می یابند، حتی به قیمت آنکه آن کار با شکست مواجه شود یا به نحو مطلوب انجام نشود، البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که بایستی تجربیات خود را به نیروهای جدیدتر منتقل کنید و آنها را در دهان شیر رها نکنید، بلکه در پیشبرد مسئولیت جدید محول شده به او حتما او را همراهی کنید، او را یاری کنید ولی در تصمیم گیری ها بگذارید حرف آخر را او بزند ولو اشتباه و خلاف نظر شما باشد. نظرتان را تحمیل نکنید، بلکه بستر رشد را برای او طوری فراهم کنید که به راحتی بتواند نظراتش را ابراز کند و نیروهای بالقوه اش را بالفعل کند. سعی کنید با فراهم کردن بسترهای لازم او را به سمت تصمیمی جهت دهید که صحیح است.

سعی کنید در دو حوزه ی اجرا و تفکر قدرتمند شوید، هرچند بعضی انسان ها بیشتر اجرایی و برخی بیشتر رنگ فکری دارند(…و این فاکتورها باید لحاظ شود…) ولی وظیفه شما این است که اعضا زیر مجموعه تان را در هر دو بعد تقویت کنید و مانع از خط کشی فکری و اجرایی در مجموعه شوید، ولی در نهایت اگر نیرویی صرفا اجرایی یا صرفا فکری بودند، شما به عنوان مدیر مجموعه از آنها در جایگاه های خود استفاده کنید. یک نکته هم این که افرادی که قوت اجرایی بالایی دارند، تفکراتشان را آسان تر پیگیری می کنند ولی دوستان متفکر زیادی داشتم که به خاطر ضعف اجرا حرف شان جایی خریدار نداشت، بنابراین سعی کنید که کاریکاتوری رشد نکنید و رشدتان همه جانبه باشد.

همیشه اعتمادتان را با زیر مجموعه به آنها نشان دهید، به هیچ وجه اجازه ندهید که یک نیروی شما فکر کند که به او او سر سوزنی بی اعتماد شده اید، برای تقویت این پارامتر در ذهن عضو مجموعه تان وظیفه دارید که به او هویت ببخشید، مسئولیت واگذار کنید، و بفهمانید که اگر کارش را انجام ندهد ، کل کار آسیب می بیند و در واقع مطلوب شدن کار به انجام بهینه فعالیت مرتبط با او وابستگی جدی دارد، او باید تصور کند که در مرکز کار قرار گرفته است و ثقل مسئولیت خود را احساس کند. شما می توانید (متناسب با اعضا خاص)، او را در مسائل مالی دخیل کنید، کلید، مهر یا نوشتن نامه ای را به او واگذار کنید، پولی که تحویل شما داده، بدون شمارش و برای نشان دادن اطمینان کامل به او، در صندوق بگذارید و …(که البته گاهی برایتان عواقب های جالب و یا غیر جالبی!! را بر جای می گذارد). عضو مجموعه باید با شما در اداره ی مجموعه یگانه شود، ضعف و قوت مجموعه را ضعف و قوت خودش بداند و احساس نکند که مجموعه ملک شخصی شماست! (که البته مدیران زیادی در این قسمت با شکست مواجه می شوند).

اگر شما به عنوان نماینده ی مجموعه در شورا یا جلسات خاصی در سطح دانشگاه یا شهر شرکت می کنید حتما در نظر داشته باشید گزارش دقیق جلسات را به سایر اعضا مجموعه منتقل کنید و حتی از آنها در مورد موضوعات جلسات نظر بخواهید تا خود را در تاثیرگذاری های کلان مجموعه هم شریک ببینند. مراقب باشید مجموعه ملعبه ی دست شما قرار نگیرد!!!

بدترین شرایط آن است که شما دنبال آن باشید که فقط کار انجام بگیرد و به نتیجه برسد ولو اینکه افرادی در این بین، از بین بروند و یا حتی تحقیر شوند یا تخمیر و مخرور شوند!!

اصل اساسی و رکن رکین کار در یک مجموعه، آن است که شما برای اعمال اثرگذاری ها و ایفای بهینه نقش خود و پیشبرد موضوعات و تفکرات بدانید که شما منشا اثر نیستید و منشا اثر کسی دیگر است. می خواهم بگویم مسئولی که سحر ندارد هیچ ندارد(مثل خود گیجم) و در سیر فعالیت های تشکل دچار روزمرگی و آفت های گوناگون می شود. رمز تحقق اهداف، اتصال خالصانه و بدون شائبه به حضرت حق است (البته خطاب به خودم می گویم لم تقولون ما لا تفعلون….)

مسئول تشکل بدون سحر، نه تنها کاری پیش نمی برد بلکه در آخر متوجه می شود که آلت دست نفس و این و آن شده است!!! لا اقل دیگر نباید دنبال اثرگذاری بگردد.

مسخره کردن اعضا به هر دلیلی و با هر تفکری به شدت بایستی منکوب گردد، کسی حق آنکه خود را اثبات کند و دیگران را به سخره بگیرد ندارد. مراقب باشید که این پرتگاه هولناکی برای سوزاندن نیروست.

به طرح هایی که اعضا با شما در میان می گذارند به دقت گوش کنید. رد شدن پیاپی طرح هایی که یک عضو ارائه می کند، نتیجه ای جز دفع او و سرخورده کردن نیرو ندارد. پس دقت کنید که نیروهایتان را در پیشبرد اهداف و موضوعات و پیشنهادهایشان یاری کنید، حتی اگر نیرویی نظراتش بسیار پرت وپلا بود، در چند نظر جزئی و فرعی او را یاری کنید که در وقتی در مواقع خاص و مهم قصد رد کامل نظر او را دارید برایش این تصور پیش نیاید که شما همیشه مخالف او هستید، بلکه باید از شما یک چهره منطقی در ذهن داشته باشد (ظاهر و باطن!! از کوزه همان برون تراود که در اوست) بنابراین یک اصل آنکه از فرعیات بگذرید تا بتوانید نظر صحیح را در اصول غالب کنید.(البته اگر نظر صحیح حالی خودمان باشد)

سعی کنید همیشه برای مجموعه تان یک گوش شنوا باشید، یعنی اعضا مجموعه بدانند که حتی اگر کاری از شما در حل مسائل شان بر نمی آید حداقل به حرفشان گوش می دهید، برایشان وقت صرف می کنید و برای همه ی حرف ها، درد دل ها و مشکلاتشان حساسیت نشان می دهید. عکس این حالت آن است که دیوار باشید.

ضرورت نیروسازی برای آینده کشور را درک کنید! شرایط انقلاب و جنگ بسیار متلاطم بوده است و حاصل آن دریاهای طوفانی ناخداها و مسئولین کارکشته ی فعلی شده اند که البته خود ما هزار و یک نقد و عیب و ایراد به سرتاپای آنها داریم. با این رخوتی که امروزه در دانشگاه ها حاکم است، نیروسازی برای اداره آینده کشور باید خواب را از چشمان ما برباید! با این روند! مشکلات ما در آینده به مراتب دوچندان و عیب و ایراداتمان بیش از مسئولین فعلی خواهد بود! (همیشه به بچه ها می گفتم که ما این همه نقد به این شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم، در حالی که در این شورا کسی مثل آقای رحیم پور ازغدی است که از نوجوانی دوسوم فرصت روزانه اش را مطالعه می کرده است! وای به حال ما با این کم کاری هایمان و با آن آینده ی سنگینی که در پیش روست! خدا به داد برسد!) پیوسته در فکر تیم سازی، تولید نیروی متعهد متخصص و ایجاد حلقه های کارآمد با هدف تولید نیروی خاص باشید! (البته آدم هایی مثل من باید به این فکر باشند که تا مملکت درون خودمان ویرانه است، دغدغه داشتن برای آینده نظام و رشد و پرورش و ساختن اطرافیان مشابه یک جوک تلخ می باشد! یک نکته را هم بگویم که در این میانه خداوند خوب بلد است که از آب گل آلود ماهی بگیرد و چنین افرادی را وسیله دست قرار دهد که همینش هم گاهی گیر نمی آید و خدا سفره اش را از جلوی امثال بنده جمع می کند!!!)

به تجلی وحدت یک جمع صحنه گردان در هر عرصه بیاندیشید! اگر در اردویی که برگزار کرده اید، هفت هشت نفر خاص که مسئولیت اردو را به عهده دارند و به شدت هم با هم صمیمی هستند، صمیمیت خاص خود را پیوسته بروز دهند، با هم بروند، با هم بیایند، دور هم غذا بخورند، در یک اتاق متمرکز شوند و … هرچند که خودشان راحت ترند، ولی! این باعث می شود که دیگران روابط خود را با آنها سطحی ببینند و نتوانند با آنها به درستی ارتباط برقرار کنند! حواستان باشد که روابط تان به نحوی درون گرا نباشد که نیروهای جدید احساس کنند به دور مجموعه ی شما سیم خاردار کشیده شده است! (یعنی میخواهم بگویم که سطح تعاملاتتان با دوستان صمیمی و اعضای جذبی یتان نباید تفاوت فاحش داشته باشد!). یک اصل آن است که نیروهای قدرتمند را که معمولا در سطح کلان یک مجموعه قرار دارند و با هم صمیمیت خاص هم پیدا کرده اند، بایستی در کل حوزه اثرگذاری توزیع کرد، نه اینکه همه را در یک مکان متمرکز نمود!! البته حوزه اثرگذاری هم باید به نحوی انتخاب شود که این نیروهای خاص در دیگران در حالت توزیع شده، حل نشوند! از طرفی بروز صمیمیت ها در یک حد لازم به تسهیل ارتباطات سایرین بسیار کمک می کند، پس در این مورد یک حد تعادل را رعایت کنید.

ضرورت وجود کمیته انتقال: جهت جلوگیری از سردرگمی مسئولین جدید واحدها و جهت انتقال بهینه تجربیات و جهت اصلاح مسیر برای تکرار نکردن اشتباهات، راهکارهایی را بایستی اندیشید، که از جمله ی آنها تشکیل جلسات کمیته ی انتقال است. با توجه به اینکه گاها نظرات و توصیه های اعضا قدیمی متناقض و باهم در تضاد است، و با توجه به اینکه گاهی اعضا قدیمی انتظار عمل از مسئول جدید به نسخه ی نوشته شده ی خود را دارند!!!، این سلسله جلسات در ابتدای شروع کار هر واحد، کمک می کند که خروجی و برآیند نظرات به هم نزدیک شود و زمینه های مختلف کاری، فکری و تجربی برای مسئول جدید مطرح شود و جمع بندی واقعی تری از نقاط ضعف و قوت هر فکر حاصل شود. هرچند که بنده به شخصه تمایل زیادی برای اخذ مشورت های فردی داشتم، چون در این گونه مشورت ها، طرف مقابل راحت تر صحبت می کرد و جزئیات و عصاره ی افکار او را می شد بیرون کشید(که البته بهتر است که شیوه انفرادی را در مرحله دوم و بسته به عمق و افکار و شرح صدر افرادی که به عنوان سرمایه ی فکری و تجربی در دسترس شما هستند، ساماندهی کنید).

برنامه ها را با توجه به شرایط دانشگاه، شرایط زمانی، سطح مخاطب و نوع تشنگی او تعریف کنید. تشنگی مخاطب کانالی برای انتقال افکار شما خواهد بود (یک پارازیت اینکه: بعضی معتقدند از تشنگی دیگران استفاده کنید و داروی خود را به همراه آب به او بخورانید! البته این را هم بدانید که خیلی از اوقات آب زلال از هر چیزی بهتر جواب می دهد، به شرطی که وجود شما سرشار از آب گل آلود نباشد! بعضی هم مثل بنده در فکر درمان دیگرانند در حالی که اصلا خود دچار قحطی و خشکسالی شده، تبدیل به کویر گردیده اند!) شما می توانید با راهکارهای مختلف علاوه بر نیازسنجی، نیازسازی کنید و مخاطب خود را با شیوه های مهندسی شده تشنه مطلب و موضوع خود کنید.

سعی کنید از ابزارهای صنفی، علمی و مسائل مشابه جهت تقویت ارتباط با مجموعه بدنه دانشگاه استفاده کنید، لیکن در نظر داشته باشید که به بنگاه خدماتی تبدیل نشوید که خدماتی را به مخاطب خود ارائه دهید بدون اینکه تفکر یا فرهنگ خود را در یک سیر حساب شده به او منتقل کنید یا اینکه از باب رفاقت با آنها وارد شوید تا در یک بازه طولانی مدت، اثرگذاری لازم را بر روی آنها داشته باشید (که البته محدوده ی این افراد بسیار کوچکتر از محدوده وسیع دانشجویان دانشگاه خواهد بود.)

هویت بخشی موضوعی بنیادی است که به صورت خاص باید به آن پرداخت، به این نکته هم باید توچه کرد که هویت بخشی با تشخص زایی متفاوت است. شخصا موافق تشخص زدایی هستم و از بین بردن وجوه تمایزی که منیت ها را برجسته می کند! همه ی ما باید سپید باشیم، سپید یکدست، گرد طواف. تشخص زدایی هم برای هویت بخشی است! هویت، بنیان حرکت و وجوه فکری یک تشکیلات را از سطح کلان تا سطح فردی، تعریف می کند.(صحبت های آقا در مورد آهن قرمزی که از آتش بیرون می آید را به یاد آورید!).

یکی از آفت هایی که بسیار مبتلا به مسئولین تشکل ها و مجموعه های مشابه است، روحیه ایست که آن را پاچه گسستگی میتوان نام نهاد یا به عبارت محترمانه تر سیاست بازی!! مراقب باشید که سیاست بازی فقط در مسائل سیاسی نیست و اتفاقا در حوزه های تشکیلاتی بسیار پرنگتر است! (این روحیه دوگانگی و پیچاندن و احساس ختم روزگاری کردن و هفت خط بودن؛ که به خدا پناه می بریم از این حالات عرفانی!!!) البته سیاست بازی با کیس بودن که از لوازم مومن است تفاوت ماهوی دارد. به دوستانم میگفتم که چقدر می توانید سیاست باز و زرنگ و … باشید؟ تا چه حدی؟ مطمئن باشید از آقای … نمی توانید سیاست باز تر و زرنگ تر شوید!!! آخر این مسیر را ببینیم و توصیه های رهبری را در گوش های کم شنوای خود فرو کنیم!

و اما پایه ریزی یک تئوری جدید: با نام تئوری جماعت سگان!! : در دانشگاه ما سگ های ولگرد زیادی هستند که روزها در کنج عزلت هستند و شبها محیط دانشگاه را جولانگاه خود می کنند، به طوری که چند بار شد که شب ها وقتی تصمیم به چسبانیدن پوسترهای برنامه ای در سطح دانشگاه را داشتیم، کم مانده بود که مورد عنایت این جماعت سگان شویم. آنچه معلوم است این است که در کشور ما هم سگ صفتانی هستند که تا کلیت نظام روز است، شجاعت بروز ندارند و در کنج عزلت اند!!! ولی امان از آن روز که فضای حاکم بر کشور شب شود! آن وقت است که سگان چه فردی و چه جمعی میدان دار شده و همه ی فضای تاریک را جولانگاه خود می کنند و آن وقت است که دیگر هیچ چیز تحت تاثیر پارس کردن های آنها در امان نخواهند بود!! همه ی تلاش یک تشکل دانشجویی در عرصه ی کشوری باید بر این باشد که شب نشود!!!

گاهی با خود می اندیشم که یک مرده چگونه می تواند بنویسد؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!

سعی کنید افراد هنجارفرست در محیط تان، چه دانشجو، چه استاد و حتی کارمندان اثرگذار را شناسایی کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید. اثرگذاری شما بر روی افراد هنجار فرست، تاثیر اعمال و افکار شما را در مجیط چند برابر می کند. در واقع هر یک از آنها به عنوان یک سمپاد عمل کرده و برای جریان شما بسترسازی می کنند. اگر هم نتواننید ارتباط صحیحی با آنها شکل دهید، حداقل اثرش این است که می توانید سرچشمه ی ایجاد اثرات خاص را در دانشگاه تحت نظر داشته باشید و بتوانید فضا را پیشاپیش پیش بینی کنید، نه اینکه در امور انجام شده قرارگیرید. در این میان اساتید را دریابید!!

(جزئی ولی اثرگذار) هرچند که کلیه امور بایستی بر طبق ضوابط باشد نه روابط! لیکن تقویت روابط شما با کارمندان دانشگاه می تواند در افزایش سرعت شما در انجام امور اجرایی و اداری تشکل بسیار موثر واقع شود.

قرتی بازی های تشکیلاتی را کنار بگذارید!! زیاد بخوانید و زیاد بدوید!!

مراقب باشید رفتار شما باعث زدگی دیگران از فضای فکری تان نشود، مراقبت کنید که از روی منیت ها معاندسازی نکنید. ظاهرسازی، توجیه گری ها، بیان کردن راه و روش و عمل نکردن خود ما به آنها، از مواردی است که موجبات دل زدگی را بی جهت در دیگران ایجاد می کند. (گاهی میزان صداقت ما در گفتارمان به اندازه ی گریه های زیبایی می شود که آقای کرباسچی در حمایت از قشر آسیب پذیر می کرد!!)

روحانی تشکل موضوعی است که هر مجموعه ای به جد به آن نیازمند است! مطمئنا در طول یک سال دهها مسئله برای شما پیش خواهد آمد که حتما لازم است جوانب شبه دار هر کاری را با نظر مبنایی و نه سلیقه ای یک اسلام شناس تطبیق دهید. (اسلام شناس شاقول و خط کش حرکت شما خواهد بود! که البته به حمدلله چون بسیاری از ما خود اسلام شناس هستیم به راحتی مسائل را توجیه می کنیم و در باب نحوه مصرف بیت المال، نحوه ی ارتباط خواهران و برادران و دهها مسئله دیگر به راحتی فتوا صادر می کنیم!!!  حواستان باشد که خشت کج های انحراف های بزرگ از همین جا گذاشته می شود! ایجاد روحیه توجیه گری و عدم تبعیت از همین جا بنیان گذاشته می شود و همین جاست که آغاز خودکامگی خواهد بود!!!)

جناب آقای مسئول مالی تشکل! بدون تدوین برنامه مالی سالانه، بدون تصویب ترازنامه مالی، بدون مسئول دانستن خود در قبال ارائه گزارش های مالی به شورا و در یک کلام بدون داشتن یک مدیریت مالی منسجم، بعد از گذشت یک سال مجموعه را از نظر مالی به قهقرا خواهی برد! که بالتبع روی میزان فعالیت های سال دیگر موثر خواهد بود!

اسلام بازی با حاصل جمع صفر ندارد یعنی نمی شود یک ارزش را گرفته، و بقیه را رها کنیم! پرداختن به یک ارزش هرگز مساوی نیست با نپرداختن به دیگری!! لذا مراقب باشیم که دچار رشد کاریکاتوری نشویم، چرا که رشد کاریکاتوری هم شما را روانه ی جمع انسان های استثایی خواهد کرد نه جمع انسان های کارآمد!!

و اما در باب محاسبه نفس: آنکه شایسته است که اگر در طول سال خود را محاسبه نمی کنیم، لااقل قبل و بعد ورودمان به تشکل را بررسی کنیم و ببینیم چه چیزی بدست آورده ایم و چه چیزی از دست داده ایم! و از کجا به کجا رسیده ایم! اجمالا عرض کنم که مطمئن باشید که اگر نیت یا روشی غیرصادقانه بکار بندید اولین کسی که از آن متضرر خواهد شد خود شما هستید! مراقب باشید قربانی توجیه وسایل در رسیدن به اهداف باارزش نشوید!!! و باور کنید که حتی یک تشکل اسلامی هم می تواند محلی برای جاسبی پروری گردد!

حدیثی از حضرت رضا (علیه السلام) داریم که می فرمایند: به نسبت با برادرانت به گونه ای رفتار نکن که ضرر کار برای تو بیش از سودی باشد که تو برای آنها داری! این حدیث علاوه بر اینکه معیاری می دهد که تا کجا خود را وقف دیگران کنی، یک نکته مهم دیگری را نشان می دهد و آن اینکه حساب رشد تو و رشد برادرانت یکی است. بسیاری را دیده ام که بی صدا و صادقانه خود را وقف رشد برادرانشان می کنند! در تشکل خود خوب نگاه کنید، آنها را در اطرافتان خواهید دید!!!

تعداد شهدای دانشجویی که به خاطر فعالیت در تشکل های اسلامی بین سال های ۵۹ تا ۶۴ ترور شده اند، بین ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر می باشد! هزینه هایی که ما از خود پراخت کرده ایم چقدر است؟!!

موضوع دقت در مصرف بیت المال هم موضوع مهمی است، هرچند که کار فرهنگی بالاخره هزینه بر است و در عوض نتیجه کار چندان مشخص نیست که البته شما مامور به وظیفه هستید و نه نتیجه، لیکن میزان وقوع پخته شدن قورباغه در این قسمت خیلی بالاست و اگر اهل دقت و حساب کشی نباشید، به عنوان کسی که قسمتی از بیت المال در دست اوست، کم کم حساسیت خود را از دست می دهید و آن وقت …! آن وقت یک عمر باید چوب این بی دقتی خود را بخورید! حواستان باشد که خدا با شما شوخی ندارد! آنچه از این هم مهم تر است آنکه کسی حق ندارد که برای خود حق ویژه ای قائل شود و صرف بیت المال را به انحا گوناگون توجیه کند!!! چیزی که بسیار در تشکل ها رواج پیدا می کند و کمتر کسی از مسئولین تشکل ها را دیده ام که رفتارشان قبل و بعد از مسئول شدن در باب بیت المال تغییر نکرده باشد و به اصطلاح قورباغه آب پز نشده باشند!!!

گاهی با خود افسوس می خورم که حیف و صد حیف که جای اخلاق واقعی اینقدر در بین ما و در مجموعه های فرهنگی دور و برمان خالی است!! واقعا فضایی که ما در آن تنفس می کنیم کجا و فضایی که بزرگان دین در آن نفس میکشند کجا!

(به سیستم ارتباط هرمی در بدنه تشکل و آموزش های فرد به فرد و اطلاع رسانی برنامه ها و جلسات از طریق ارتباطات شاخه ای و کار کردن با جدید الورود ها با همین الگو، فکر کنید!)

(به چگونگی مستند سازی فعالیت ها فکر کنید، خواستم بگویم که جای جزوات آموزشی خلاصه شده و مفید در تشکل ها بسیار خالی است!)

هر عضو باید بیاموزد که در حوزه نظر بایستی مدافع حقیقت، در حوزه اخلاق مدافع فضیلت، و در حوزه ی حقوق اجتماعی مدافع سرسخت عدالت باشد. در این حوزه ها انسان بی طرف نداریم. اگر اهل فضیلت نیستی، اهل رذیلتی!!

به این مسئله فکر کنید که چگونه می توانید همپوشانی خود را با سایر دانشجویان زیاد کرده و سطح تماس تان را افزایش دهید. به یاد دارم که مقام معظم رهبری به همین نکته در دیداری اشاره کردند و فرمودند که تشکل ها در فضای دانشگاه منزوی نشوند. (میان کلام آقا! این را بدانیم که تشکل اسلامی یک کهف نیست بلکه سنگر است، و شما یک رزمنده و مجاهد هستید نه جز اصحاب کهف!!)

البته منزوی نشدن با عدول از مواضع و جهت گیری ها متفاوت است. یک مطلب را هم در ذهن داشته باشید که حتی اگر در تمام دانشگاه، دو سه نفر بیشتر برای همراهی نشدید، باز موظف به حرکت هستید. برای بهم ریختن یک دانشگاه ده هزار نفری تنها پنج نیروی هماهنگ، هم سو و پویا کافی است!

ایجاد روحیه پذیرش در یک نیروی تشکیلاتی امری حیاتی است، پذیرش به معنای گذر از خود و پذیرش داشتن نسبت به نظرات اطرافیان. فرد بایستی چنان تربیت شود که در عین اینکه یک متخصص فکری و صاحب تحلیل می شود، با کمال رغبت حاضر به دوندگی و عملگی برای مناطق محروم و قشر پایین دست باشد. همچنین فرد بایستی در حوزه امور سیاسی و فعالیت های مربوطه به سطحی از کنترل خود برسد که اگر به انحا مختلف در هر مقطعی از حال و آینده کنار زده شد، سرکش نشود و به کارشکنی نپردازد! (آن چنان که ما در برخی از سابقون دیده ایم!!!)

دانستم که هیچ نمی دانم

والسلام

محمد پیکانپور

منبع: باشگاه تشکیلات